مطابقت نهاد و شناسه
معمولا فعل جمله ها با نهاد آن در شخص و شمار مطابقت دارد ( برای نهاد مفرد فعل مفرد و برای نهاد جمع فعل جمع آورده می شود ) و آن چنان که دستور نویسان ذکر کرده اند در پاره ای موارد بنابر دلایلی از جمله « رعایت احترام » به عنوان مثال برای نهاد مفرد، فعل جمع آورده می شود . مانند : استاد تشریف آوردند . و یا برای نهاد غیر انسان اگر جمع باشد می توان فعل را به صورت مفرد بیان نمود ،مانند شیشه ها شکست / شکستند که این عدم تطبیق ها جزو استثنائات زبان شمرده می شوند که شاید تعداد این کاربردها از انگشتان یک دست تجاوز ننماید. از آن جا که از نظر شخص و عدد در زبان فارسی کلا 6 صیغه به کار می رود (اول شخص مفرد من ، دوم شخص مفرد تو ، سوم شخص مفرد او ، اول شخص جمع ما ، دوم شخص جمع شما ، و سوم شخص جمع ایشان ) معمولا اکثر افعال برای شش صیغه ی مذکور به کار می روند مگر در موارد زیر :
اول شخص : که برخی از افعال دارای اول شخص نیستند مانند : فعل امر و فعل نهی و برخی از افعال کمکی( مانند باید و شاید در زبان فارسی کنونی )
دوم شخص : افعال امر و نهی به طور معمول فقط دوم شخص دارند که یا مفرد است یا جمع مانند برو و بروید برخی از افعال هستند که در زبان فارسی کنونی فقط دارای سوم شخص مفرد هستند و آنها به سه دسته تقسیم می شوند .
الف- افعال کمکی باید و شاید که در زمان قدیم صرف می شده اما در فارسی کنونی فقط سوم شخص مفرد آنها استعمال می شود و در کلمه ی شاید معنی فعلی خود را از دست داده و به صورت قید شک و تردید در آمده است و کلمه ی باید نیز قدری از حالت فعلی بیرون آمده است .دیگر آن که بعضی از افعال کمکی طوری با مصدر یا مصدر مرخم ترکیب می شوند که شامل همه ی اشخاص می شوند و آنها را باید افعال غیر شخصی نامید مانند : توان گفت : می توان رفت و می شود دید.
ب- افعالی مانند خوشم می آید ، لجم می گیرد ، یادم آمد که در هر حال فعل در آنها سوم شخص مفرد است .
ج- افعالی مانند طول می کشد ، می گذرد. اما سوال مورد نظر که در ابتدای مقاله ذکر گردید جزو افعال دسته ی دوم به حساب می آیند و جناب آقای دکتر خانلری تحت عنوان ، فعل های نا گذر ، چنین می فرمایند: « در این گونه فعل ها شناسه یعنی جزء صرفی که بر شخص دلالت می کند نیست و فعل همیشه یکسان با ساخت دیگر کس( مقصود سوم شخص است ) مفرد می آید . اما به جای شناسه ضمیر مفعولی جدا یا پیوسته به کار می رود. این ضمیر ( یا اسم در دیگر کس ) از نظر دستوری مفعول است ، اما از جنبه ی معنوی یا منطقی جانشین نهاد ( یا فاعل ) جمله است : وی را خوش آمد ، در اینجا ضمیر وی نشانه ی مفعول (را )دارد . اما اثر فعل (خوش آمدن ) به همین ضمیر بر می گردد که از جهت معنی (نهاد ) جمله است. این گونه فعل را از باب (ناگذر) (مقصود افعال لازم است ) می خوانیم زیرا اگر چه به ظاهر متعدی است یعنی مفعول می پذیرد . معنی آن از نهاد نمی گذرد و به دیگری اثر نمی کند. فعل های ناگذر همیشه یکی از حالات انفعالی را بیان می کنند و از این جهت می توان آنها را فعل های (بیان حال ) خواند » . فعل ناگذر همیشه مرکب است . همکردهای (مقصود جزء آخر و اصلی مصدر فعل است ) این گونه فعل ها از این قرار است :
آمدن : (خوش آمدن ، ناخوش آمدن ،شرم آمدن ، رحمت آمدن ، یاد آمدن ، دشوار آمدن ، خشم آمدن ، سخت آمدن ، عجب آمدن ، رحم آمدن ، خنده آمدن، یاد آمدن ، کراهیت آمدن ، حیف آمدن ، سست آمدن ،پسند آمدن ، دریغ آمدن) بودن : ( سردم است ، گرمم است ، سختم است ، چه ات است ؟ بسم است ، تشنه ام است . شدن : سردم شدن ( سردم شد ، گرمم شد ، چه ام شد ، غصه ام شد ، عارم شد ، تشنه ام شد ، گرسنه ام شد ....) گرفتن : ( خنده ام گرفت ، گریه ام گرفت ، دردم گرفت ، غمم گرفت ، خوابم گرفت ، لجم گرفت ) بردن : ( خوابم برد ، ماتم برد ) زدن : (خشکم زد ) ضمیر مفعولی که جانشین « شناسه ی » فعل است به دو صورت پیوسته و جدا به کار می رود .در ادبیات فارسی این ضمیر ( یا اسم در دیگر کس مفرد و جمع ) به صورت های مختلف استعمال می شود. اسم یا ضمیر مفعولی جدا با حرف نشانه ی « را » میان دو جزء واقع نمی شود و غالبا پیش از فعل مرکب ناگذر و گاهی خاصه در شعر پس از آن قرار می گیرد. اسم در مقام مفعول : امیر را این جوای ها بسیار خوش آمد. ضمیر مفعولی جدا : مرا از وی بد آید. ضمیر مفعولی پیوسته : ( که غالبا میان دو جزء فعل ناگذر قرار می گیرد ) خوابش گرفت ، شرمم آید . گاهی ضمیر مفعولی پیوسته بعد از همکرد می آید : یاد آمدش ، دریغ آمدم تربیت ستوران.
طور کلی نتیجه ای که آقای دکتر خانلری گرفته اند این است که از نظر نحوی باید گفت در جمله هایی که متضمن یکی از فعل های ناگذر باشد ، مفعول (اسم- ضمیر مفعولی پیوسته و جدا ) در مقام نهاد و فاعل است . یعنی : ( شاه را خوش آمد = شاه خشنود شد ) ( خشمت آمد = تو خشمگین شدی ) (خوشم آمد = من خشنود شدم ) (مجله ی سخن دوره ی بیستم . شماره ی یک ) اما دکتر فرشید ورد عقیده دارند که باید در چنین جمله هایی (من) یا مانند آن را مسندالله و جمله ی بعد از آن را مسند گرفت. اما باید این افعال را فقط افعال مرکبی دانست که به جای ضمایر فاعلی یا شناسه ی فعل که باید در آخر فعل بیاید . ضمایر مفعولی متصل یا پیوسته بعد از آن قسمت اول آن افعال می آید . یعنی مثلا از مصدر مرکب (بد آمدن) به جای آنکه فعل ماضی مطلق ، اول شخص مفرد آن به صورت بد آمدم ساخته شود (بدم آمد) ود ردوم شخص مفرد به جای (بد آمدیم ) (بدمان آمد ) و در دوم شخص جمع به جای (بد آمدید ) ( بد تان آمد ) و در سوم شخص جمع به جای بد آمدند) (بد شان آمد ) ساخته می شود.
منبع: دستور زبان فارسی از محمد جواد شریعتی ، انتشارات اساطیر ، چاپ چهارم 1370 صص 126-130 دستور تاریخی زبان فارسی ، دکتر پرویز ناتل خانلری به کوشش دکتر عفت مستشار نیا ، انشارات توس ، چاپ اول 1372 صص 70-72