انتخاب دوست

 

لاك پشتي بود كه با عقربي در نزديكي همديگر زندگي مي كردند . آن دو به هم عادت كرده بودند . روزي از روزها در محل زندگي آنها اتفاقي افتاد و زندگي آنها را به خطر انداخت . آنها مجبور شدند به محل ديگري كوچ كنند . لاك پشت و عقرب با هم حركت كردند و بعد از طي مسافتي طولاني به رودخانه اي رسيدند . تا چشم عقرب به رودخانه افتاد ، در جاي خود آرام ايستاد

ادامه نوشته

وای اگر قصه ما عبرت تاریخ شود

ای به امید کسان خفته! ز خود یاد آرید
تشنه‌کامان غنیمت! ز احد یاد آرید

سر به سر بادیه‌بازار هیاهو شده است
سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است

محمد کاظم کاظمی

ادامه نوشته