سپهري و سبك هندي

اگر بخواهيم در شعرِ پس از نيما به‌دنبال سبك‌هاي شناخته شدة شعر فارسي بگرديم، به‌يقين شعر سهراب سپهري به‌اعتبار عملكرد ظريف و دامنه‌دار قوّة خيال و نقش آفريني‌هاي ذهن و پيچ و تاب‌هاي زبان، به‌شعر سبك هندي تعلّق خواهد گرفت. گذشته از تأثيري كه سپهري از فلسفة بودا و ديگر نحوة نگرش‌هاي «هندي» گرفته، زبانِ شعرش علايم بسياري از شعر سبك هندي را نشان مي‌دهد و اين تأثير در عمر ادبي سپهري، منحني بالا رونده‌اي دارد.

ادامه نوشته

رمز رنگ ها در سروده هاي سهراب سپهري

    سهراب، اين مبتدع‌ترين تصويرگر ذوفنون قرن حاضر، مسلماني است كه خدا را در همه جا مي‌جست؛ روي آگاهي آب و قانون گياه. قبله‌اش يك گل سرخ بود و جانمازش چشمه و مهرش هم نور. دمن و دشت نيز با آن گستردگي، سجاده‌اش بود. براي گرفتن وضو همگام با لرزه‌هاي پنجره‌ها، آستين بالا مي‌زد و زماني به قيام مي‌ايستاد كه گلدسته سرو، گلبانگ اذان سر داده باشد. مشرب «كثرت در وحدت» ملازم او بود؛ چون همه هستي يافتگاه را تجلي بارقه ايزد مي‌دانست.

ادامه نوشته

آرمان شهر سپهری

در شعر معاصر فارسي شايد سهراب سپهري تنها شاعري باشد كه انديشه‌اي به‌سامان و مدو‌ّن را در دوران كمال شعري خود بيان مي‌‌كند ـ اين برداشت را نبايد يك داوري ارزشي پنداشت، چه ارزش را نقد ادبي و كاركرد اجتماعي را جامعه‌شناسي هنر با معيارهاي ديگري تعيين خواهد كرد‌‌ ـ شعر سپهري از آن رو ارزش والايي مي‌يابد كه هم شعر است و هم در تمامي ابعاد آن، از گزينش واژه‌ها گرفته تا تصويرسازي، در شكل ذهني و در تركيب‌بندي دروني بيانگر انديشه‌‌اي به‌سامان است.

ادامه نوشته

نقدشعر«پشت دريا»سپهري

«قايق» ـ «آب» ـ «تور» ـ «مرواريد» ـ «شب» و «پنجره» از واژه‌هاي كليدي اين شعر به حساب مي‌آيند.
عناصري برخاسته از طبيعت كه در مجموعه‌اي از نظام همگن و منسجم گرد آمده‌اند، مطمئنا‌ً زبان و پي‌ريزي ساختار منسجم كلام در شعر سهراب از يك سو و همسان‌سازي آن با عناصر زندگي، آن هم نشانه‌ها و مفاهيم ساده آن از سويي ديگر از ويژگي هاي برجسته در كلام اوست و درواقع راز ماندگاري شعر در همين هم‌گرايي است و درواقع سهراب در شعر و كلام خود حضور دارد، نفس مي‌كشد و به راستي در رگ حرف حرف خود خيمه زده است.

ادامه نوشته