آموزش عروض (4)

در تقطیع اشعار به ارکان عروضی توجه به  نکات زیر امری ضروری است  :

1 – درعمل تقطیع حروف ملفوظ دارای درجه ی اعتبار است نه حروفی را که بر روی کاغذ نوشته می شود  ...

ادامه نوشته

آموزش عروض(3 )

 براي تعيين وزن يک شعر، چهار قاعده را بايد به کار برد:

1– درست خواندن شعر و درست نوشتن آن

2– تقطيع هجايي

3– تقطيع به ارکان

4– اختيارات شاعري

ادامه نوشته

آموزش عروض (2)

هجا ، يك واحد گفتار است كه با هر ضربه ي هواي ريه به بيرون رانده مي شود . و بر سه نوع است :

هجای کوتاه ، هجای بلند و هجای کشیده

ادامه نوشته

آموزش عروض (1)

اکثر صاحب نظران، شعر را سخني موزون و قافيه دار گفته اند. اصولاً شعر هميشه موزون بوده و تنها در سده اخير اشعار بي وزن هم گفته شده است.غرض از خيال انگيز بودن شعر چيست ؟  اگر بگوييد:  «  خورشيد طلوع کرد »  تنها  خبر از طلوع خورشيد داده ايد. اما اگر بگويند

 

ادامه نوشته

بال هایت را کجا جا گذاشتی ؟

 

پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .پرنده گفت :من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم . انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود . پرنده گفت :راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید . پرنده گفت :نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید.  انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی . پرنده گفت :غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود .

 پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد . آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟ انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست

 

 

 

 

 

آرایه حس آمیزی

حس‌آمیزی در آرایه‌های ادبی، آمیختن دو یا چند حس است در کلام؛ به گونه‌ای که ایجاد موسیقی معنوی به تأثیر سخن بیافزاید. عبارت‌هایی چون «خبر تلخ»، «قیافه بانمک»، «جیغ بنفش» نمونه‌هایی از حس‌آمیزی در ادبیات عامیانه است که در آن‌ها حس شنوایی و حس بینایی با حس چشایی و حس شنوایی با حس بینایی آمیخته شده‌است. نقطه اوج حس‌آمیزی در شعر فارسی، اشعار بیدل دهلوی و صائب تبریزی و نیز اشعار سهراب سپهری است

 

ادامه نوشته