مکتب حافظ ، مکتب رندی

در این مقاله هدف آن است تا نگرش غیرمستقیم خواجه را به فلسفه و حکمت به نگاه و نگرش مستقیم بدل سازیم. یعنی بکوشیم تا از یک سو با بهره‌گیری از طبقه‌بندی فلسفه و حکمت از دیدگاه ارسطو و نیز از دیدگاه حکمای اسلامی و از سوی دیگر با تأمل در شعر حافظ و بازیابی و گردآوری عناصر فلسفی بیان شده در سخن خواجه به بازسازی نظام فکری یا به بازسازی مکتب وی، یعنی مکتب رندی بپردازیم

ادامه نوشته

من از آن روز که دربند توام آزادم   

من از آن روز که دربند توام آزادم                

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند         

در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

                                               سعدی

ادامه نوشته

داروگ کی می رسد باران

 

گل صداقت

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد  و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصرماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون ...

ادامه نوشته

نقش ادبیات در تکوین شخصیت

هر فردی در جهت تامین امرارمعاش خود یا برطرف ساختن امور زندگی یا احیانا رفع مشکلا ت موجود در جاده زندگی از این نوع ادبیات بهره می برد. اما آن چه که از این مقوله مهمتر است آن که فرد در نوع برقراری ارتباط با مردم بتواند ادبیاتی را معرفی کند که شیوه این نوع ادبیات با روحیات و با فرایند فرهنگ عامه مردم هم بخواند و هم این که سرسازگاری داشته باشد

ادامه نوشته

نقش شعر در خلاقيت كودكان

باتوجه به اينكه يكي از فعاليت هاي اساسي كه كودكان با آن مي‌توانند در دنياي سرشار از تخيل قرار گرفته و افكار و احساسات و تأثرات خود را بيان كنند، شعر است پس بي‌شك، شعر، عرصه ديگري است كه ميل به خلاق بودن را در كودك ارضا خواهد كرد.

ادامه نوشته

انديشه وشعر سيد حسن حسيني

هنوز زلال كلامش را ياراي جريان و بارآوري و بهارآوري بود، هنوز ذوق نقاشي و طبع طنازش مجال نو بودن و نو ماندن داشت، و هنوز سخن دلپذيرش بيش‌از آنكه زينت‌بخش موزة خاطره‌ها و بزرگداشتها شود مي‌توانست مؤثر و كارآمد باشد... اما تقدير چنين بود...

ادامه نوشته

شهزاده ی خوشبخت

مجسمه ی شهزاده ی خوشبخت در يكي از نقطه هاي بلند شهر قرار داشت. در چشمهاي مجسمه دو نگين آبي رنگ مي درخشيدند و نگين سرخ رنگ ديگري در قبضه ی شمشير  جابه جا شده بود.
مردم آن را بسيار مي ستودند و راستي هم كه مجسمه ی شهزاده خوشبخت بسيار زيبا و ستودني بود. زنان و مردان به شهزاده دلبسته بودند. مردان شهر وقتي خسته و ماتمزده به مجسمه مي رسيدند، زير لب زمزمه ميكردند كه خوب است در اين جهان دست كم كسي پيدا ميشود كه خوشبخت است.
وقتي كودكان در شبهاي مهتابي ميگريستند، مادران آرزو ميكردند كه كاش...

ادامه نوشته

شعر و عناصر تشکیل دهنده آن

شعر، پديده اي است كه با همه افراد جامعه بشري سر و كار دارد و هر يك از اين افراد، بنا بر سطح فهم خود و انتظاري كه از شعر دارد، ميتواند تعريفي براي آن داشته باشد. بنابراين نميتوان به طور مطلق تعريفي ارائه كرد و گفت كه شعر همين است و جز اين نيست .

ادامه نوشته

قطعاتی از دکتر شریعتی

 

من هرگز از مرگ نمی هراسیده ام

عشق به آزادی سختی جان دادن را

بر من هموار می سازد

*

مرا کسی نساخت خدا ساخت

نه آنچنان که کسی می خواست

که من کسی نداشتم

کسم خدا بود کس بی کسان

او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش خواست

نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم

من یک گل بی صاحب بودم

مرا از روح خود درآن دمید

و برروی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد

” مرا به خودم واگذاشت “

*

من هم در این شهر غریبم

طوفانی نیز من را آواره کرده

مرا نیز در این بی آشیانی خویش شریک کنید

من نیز چون شما آشیانی ندارم

من نیز مرغ سرزمین گمشده ای هستم

پرستوی مسافری هستم

*

قطره ای بر نیلوفر

شبنمی افتاده به چنگ شب حیات

آرام و بی نشان

در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ

نشسته ام و چشم های خاموشم را

به لب های کبود مشرق دوخته ام …

پرستوهای بی بهار من !

قاصدک های آواره در باد،بازگردید!