مکتب حافظ ، مکتب رندی
در این مقاله هدف آن است تا نگرش غیرمستقیم خواجه را به فلسفه و حکمت به نگاه و نگرش مستقیم بدل سازیم. یعنی بکوشیم تا از یک سو با بهرهگیری از طبقهبندی فلسفه و حکمت از دیدگاه ارسطو و نیز از دیدگاه حکمای اسلامی و از سوی دیگر با تأمل در شعر حافظ و بازیابی و گردآوری عناصر فلسفی بیان شده در سخن خواجه به بازسازی نظام فکری یا به بازسازی مکتب وی، یعنی مکتب رندی بپردازیم

ادبیّــــات ، انتشـــار زیبـایی و تکیه گاه مانایــی اندیشــه و فرهنگ است و بدون آن امکان انتشار و استقرار هیچ زیبایی و خوبی نیست . آنان که ادبیّات را ادراک نمی کنند ، روح حیـــات را نیافته اند و به قلمـــرو شکوهمــــند زیبایی گام نگذاشته اند . بی شک هیچ هنـــــری به اندازه ی شعــــر و شاعــــری نتوانسته است در دل و جان ، روح و روان، ذهن و زبان و فکر و بیان انسان ها راه پیدا کند و تأثیر بگذارد. شعر و کلام منظـــوم و منثــــور همواره جایگاه و پایگاه مهمی در میان مردم داشته است . شعر و ادبیات، تهییـــج کننده ی مردم برای ایستـــادگی در برابر ظلــــم، همنشین غــم ها و شـــادی ها و بیانگر آلام و رنج های مــــردم و مایه ی سرافـــرازی آنان در این دنیـــای پهنــــاور است .