گزیده اشعار حمید مصدق
دشتها آلوده ست
درلجنزار، گل لاله نخواهد روئيد
در هواي عفن آلود پرستو به چه كارت آيد
فكر نان بايد كرد
و هوايي كه در آن ، نفسي تازه كنيم
گل گندم خوبست كل خوبي زيباست
اي دريغا كه همه مزرعه دلها را
علف هرزه كين پوشيده ست
هيچ كس فكر نكرد
كه در آبادي ويران شده ديگر نان نيست
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند
كه چرا سيمان نيست؟
و كسي فكر نكرد كهچرا ايمان نيست؟
و زماني شده است كه به غير از انسان هيچ چيز ارزان نيست حميد مصدق
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت توسط
|
ادبیّــــات ، انتشـــار زیبـایی و تکیه گاه مانایــی اندیشــه و فرهنگ است و بدون آن امکان انتشار و استقرار هیچ زیبایی و خوبی نیست . آنان که ادبیّات را ادراک نمی کنند ، روح حیـــات را نیافته اند و به قلمـــرو شکوهمــــند زیبایی گام نگذاشته اند . بی شک هیچ هنـــــری به اندازه ی شعــــر و شاعــــری نتوانسته است در دل و جان ، روح و روان، ذهن و زبان و فکر و بیان انسان ها راه پیدا کند و تأثیر بگذارد. شعر و کلام منظـــوم و منثــــور همواره جایگاه و پایگاه مهمی در میان مردم داشته است . شعر و ادبیات، تهییـــج کننده ی مردم برای ایستـــادگی در برابر ظلــــم، همنشین غــم ها و شـــادی ها و بیانگر آلام و رنج های مــــردم و مایه ی سرافـــرازی آنان در این دنیـــای پهنــــاور است .