آشنایی بامبهمات زبان فارسی
مبهمات
مبهمات کلماتی هستند که کسی یا چیزی را به ابهام بیان نمایند و مانند ضمیر آنرا جانشین اسم قرار می دهند. مبهمات مشهور از این قرار است: هرکه- فلان- بهمان- کس- کسی- کسانی- دیگری- بس- بسی- چند- بعضی- هیچ- هر- همه. به این مثالها توجه فرمایید:
هرکه با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست, بدانند که نادان است.
دو کس رنج بیهوده بردنند و سعی بی فایده کردند: یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگری آنکه آموخت و نکرد.
به وفاداری من نیست در این شهر کسی/ بنده ی همچو مرا هست خریدار بسی.
به در سرای عضدالدوله رو فلان خادم را بخوان و این نبشته بدو ده که فلانی فرستاده است.
- هرگاه نشانه های مبهم «همه،هیج،هر،فلان،چند،بعضی،برخی،...» همراه اسم یا جانشینان اسم ذکر شوند، «صفت مبهم» اندو اگر بدون همراهی اسم و جانشینان اسم ذکر گردند «اسم یا ضمیر مبهم» اند.
مثال: همه ی مردم آمدند . = صفت مبهم اسم
همه آمدند. = اسم/ ضمیر مبهم
- هرگاه « چند، چندین ، هیچ» مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر نشانه مبهم نیستند
مثال: هیچ عاقلی را می شناسی؟ صفت پرسشی اسم(مفعول)
- برخی از صفت های مبهم، هم پیش از موصوف می آیند و هم پس از آن؛ مانند: « دیگر و چند».
- در خور تامل است که « هر » هرگز بدون موصوف به کار نمی رود ولی صفات مبهم دیگر می توانند بدون همراهی با موصوف و به صورت ضمیر مبهم نیز به کار روند.
می دانستم که هیچ چیز در خانه به هم نمی رسد
در مساجد هم به عنوان آخرین اسناد حقّانیت فلان کس یا فلان کار یا فلان مذهی داد سخن می دهند
- جز « هر » که همیشه صفت است و همراه اسم می آید و « بسیار » که گاهی صفت و گاهی قید است،تقریبا تمامی صفات مبهم بی همراهی اسم نیز می آیند و در این صورت ضمیر اند نه صفات پیشین :
همه آمدند
یکی از دیگری پرسید
چند مى گردى به دور خویشتن؟
- صفت مبهم « چند » در آثار قدیم و امروزی گاهی پس از موصوف دیده می شود و در این صورت به آخر موصوف ( ی ) می افزایند
تنی چند در صحبت با من بودند
صدای تفنگی چند بلند شد
- گاهی موصوف بدون تقدم بر « چند » نیز همراه ( ی ) می آید : چند سالی گذشته بود
- « چندان » نیز گاهی پس از موصوف خود می آید و معمولا ( ی ) می گیرد :
امروزه به کارمندان حقوق چندانی نمی دهند
- « هر » همیشه پیش از موصوف می آید و برای کلیت و شمول به کار می رود و بر توزیع نیز دلالت می کند :
هر روز شعر می گفت و اشعار هفته را چاپ می کرد
- ضمایر مبهم در جمله جانشین واژه هایی هستند که از حیث نقش دستوری همان نقش ضمایر مبهم را دارند
نمی خواهم کسی در امتحان رد شود = نمی خواهم شاگردی در امتحان رد شود
همه را دعوت کردم = همسایه ها را دعوت کردم
حق کسی را مخور = حق مردم را مخور
نکته و تست 1 :
” چند – چندم – چندمين “ گاهي جزء كلمات پرسشي هستند و زماني از كلمات مبهم به حساب مي آيند .
1- با توجه به عبارت :” چند شرح گلستان در كتابخانه موجود است ؟“ كدام گزينه نادرست است ؟
1) چند= صفت پرسشي
2) شرح = هسته
3) كتابخانه = اسم مركب
4) چند= صفت مبهم
2- با توجه به عبارت زير ” چند“ چه نوع كلمه اي است ؟
” چند روز در اردو شركت داشتم و سپس براي ادامه ي تحصيل به تهران برگشتم “
1) صفت مبهم
2) ضمير مبهم
3) صفت پرسشي
4) ضمير پرسشي
نکته و تست 2 :
چنانچه پس از كلمات ” هر – همه – هيچ – فلان – بهمان – ديگر – دگر – چند – چندم و چندمين “ اسم بيايد صفت مبهم به حساب مي آيند .
1- در بيت زير چند صفت مبهم آمده است ؟
هر شب انديشه ي ديگر كنم و راي دگر
كه من از دست تو فردا بروم جاي دگر
1) چهار
2) سه
3) دو
4) يك
2- با توجه به مصراع :” بروي بنواز ضربتي چند “ ، ”چند “ از نظر دستوري چه نوع كلمه اي است ؟
1) ضمير مبهم
2) صفت مبهم
3) صفت پرسشي
4) ضمير پرسشي
نکته و تست 3 :
هرگاه ” هر“ با جزئي تركيب شود ضمير مبهم است مثل : هر كه – هرچه – هركس – هريك و.....
1- با توجه به بيت زير كدام گزينه نادرست است ؟
هركسي كاو دور ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
1) خويش = ضمير مشترك
2) هركسي = صفت مبهم
3) هركسي = ضمير مبهم
4) او = بدل
2- در كدام گزينه ضمير مبهم نيامده است ؟
1) هر كه آمد عمارتي نوساخت
2) هركسي را نتوان گفت كه صاحب نظر است
3) هر يكي از وي مرادي خواست كرد
4) چه زنم چوناي هردم زنواي شوق او دم
نکته و تست 4 :
دو كلمه ي ” يك و يكي “ گاهي ارزش صفت مبهم دارند و به عنوان نشانه ي اسم نكره به كار مي روند و زماني صفت شمارشي اصلي به حساب مي آيند ضمنا اگر ” يكي “ به تنهايي به كار رود ضمير مبهم است .
1- با توجه به مصراع ” يكي را كه در بند بيني مخند ” يكي “ چه نوع كلمه اي است ؟
1) صفت مبهم
2) ضمير مبهم
3) صفت شمارشي اصلي
4) اسم نكره
2- ” يكي “ در كدام گزينه با بقيه متفاوت است ؟
1) يكي تازي اي بر نشسته سياه
2) يكي دشت با ديدگان پرزخون
3) يكي شادماني بُد اندر جهان
4) همي داد مژده يكي را دگر