پرش ضمیر
آن است که در یک مصرع یا عبارت، ضمیر در جای خودش ننشیند و جا به جا شود.
به نمونه های زیر توجه فرمائید :
- عشقت رسد به فریاد، ار خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
= عشق به فریادت رسد... - بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
= باد غیرت به صد خار پریشان دلش کرد - عشقت رسد به فریاد، ار خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت
= عشق به فریادت رسد... - صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت / عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
= عشق به روی دلش در معنی را فراز کرد (یعنی بست) - باغبانا ز خزان بیخبرت می بینم / آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
= آه از آن روز که باد گل رعنایت را ببرد - طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود / ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
= ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد - گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق /ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم
= گفتم او را ببینم مگر درد اشتیاقم... - صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت / عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
= عشق به روی دلش در معنی را فراز کرد (یعنی بست) - باغبانا ز خزان بیخبرت می بینم / آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
= آه از آن روز که باد گل رعنایت را ببرد - طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود / ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
= ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد
تمرین :
در ابیات یا مصراع های زیر پرش(رقص) ضمیر مشهود است. ضمایر را در جایگاه اصلی خود قرار داده
نقش دستوری این ضمایر را بنویسید
سواری پدید آمد از پشت سام/که دستانش رستم نهاده است نام
سواران جنگی همه همگروه/کشیدندم از چنگ آن لخت ِ کوه(رستم)
گرفتش در آغوش کاووس شاه/ز زالش بپرسید و از رنج راه
همی رخش را کرد بایدت زین
نکردش تباه از شگفتی ،جهان/همی بودنی داشت اندر نهان
همه تاجدارانش لشکر شدند
بپرسید و گفتش چه چیزی بگوی/بان گونه که ت هست بنمای روی
برون آمد از خیمه ارژنگ دیو/چو آمد به گوشش خروش و غریو
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر/سر از تن بکندش به کردار شیر
خروشیدن رخشم آمد به گوش /روان و دلم تازه شد زین خروش
ازآهنش ساعد از آهن کلاه
+ نوشته شده در جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ ساعت توسط
|