شعرسپید و ویژگی های آن
شعرسپیدریشه درمتون نثرگذشته به ویژه تاریخ بیهقی وتذکره الاولیا دارد.نثراین دوکتاب نه ویژگی های نثرمعمولی را داراست نه ویژگی های شعررا. چیزی ست بین نثروشعر.احمدشاملویکی ازویژگی های این نوع نثر(باستان گرایی) را حفظ کرد وبرای جبران کمبود وزن عروضی با ایجاد شگردهایی، شعرسپید را آهنگین کرد. پس شعرسپیدشاملو دو ویژگی مهم دارد:
الف :باستان گرایی
شاملودراین ویژگی ازراهنمایی های نیما بهره برد. نیما می گوید: دربین هزاران کلمه ای که کهنه شده اند، کلمات مانوس وملایم را به دست بیاورید. کم کم کلمات ازبین رفته ذهنی شما می شود. یک وقت می بینید چه قوتی یافته اید برای نوشتن اشعار...
درباستان گرایی شاعربه جای آن که به گذشته برگردد، گذشته را به امروزمی آورد. درحقیقت می توان گفت درختی است که ریشه درگذشته دارد وشاخه درحال وآینده.تنها کاربرد واژه های قدیمی ،باستان گرایی به وجود نمی آورد؛ بلکه نحوه ی چینش کلمات، پیوند آن با موضوع وساختارشعرهم اهمیت زیادی دارد.
باستان گرایی شاملوبه سه شیوه صورت می گیرد:
الف: کاربرد واژه های ازبین رفته
ب: انتخاب تلفظ قدیمی تریک واژه
ج: کاربرد ویژگی های دستورتاریخی
مثال هایی ازشعرشاملو:
سوگواران به خاک پشته برشدند (خاک پشته به جای تپه و برشدند به جای رفتند)
من وتو یکی دهانیم (یکی به جای یک)
چنان چون آفتاب گردانی / که آفتاب را/ با دهان شکفتن/ فریاد می کند (چنان چون به جای چون)
شاهکارشاملودرباستان گرایی سطرهای زیراست:
چونان طبل /خالی وفریادگر/ درون مرا که خراشید؟/ تام تام ازدرد بینبارد
تام تام = تامرا (اتصال ضمیربه حرف ربط) علاوه برباستان گرایی دردستور،اشاره به صدای طبل هم دارد.
ب : شگردهای آهنگین کردن
شاملووزن را ازشعرنیمایی برداشت؛ اما برای جبران وزن ، شگردهایی را به کاربرد تا بتواند موسیقی وآهنگ کلام را افزایش دهد. نمونه هایی ازاین شگردها را با مثال دراین جا می آوریم:
الف- ردیف وقافیه
تا درآیینه پدیدارآیی/ عمری درازدرآن نگریستم/ من برکه ها ودریاها را گریستم
ب- واج آرایی
سال قحطی چشم تو/ سالی که باغ درسایه می زیست (تکرارس و مصوت کوتاه )
کناردرک تو/ کوه ازکمرشکست (تکرارک)
ج-تکرارواژه یا عبارت
شب تار/ شب بیدار/ شب سرشاراست/ زیباترشبی برای مردن
به انتظارتصویرتو/ این دفترخالی/ تاچند/ تاچند ورق خواهدخورد؟
د- جناس
کسی به تفسیرکویربرنخاست/ تقصیرازکدام گلوبود؟ (جناس بین تفسیروتقصیر)
توبه باغی می اندیشیدی / که درپرچینی ازعلف/ تلف می شد (جناس بین علف وتلف)
ی – ایجاز
ازصف غوغای تماشاییان/ العازر/ گام زنان راه خود می گرفت ( تماشاییان به جای تماشاچیان هم صف تماشاچی ها را به تصویرمی کشد هم صف تماشایی آن هارا)
خدا را بپررست ( شاعربایک تغییرکوچک درکلمه ی بپرست ؛ سه حالت را به تصویرکشید؛ پرستیدن ، پریدن ورستن)
ادبیّــــات ، انتشـــار زیبـایی و تکیه گاه مانایــی اندیشــه و فرهنگ است و بدون آن امکان انتشار و استقرار هیچ زیبایی و خوبی نیست . آنان که ادبیّات را ادراک نمی کنند ، روح حیـــات را نیافته اند و به قلمـــرو شکوهمــــند زیبایی گام نگذاشته اند . بی شک هیچ هنـــــری به اندازه ی شعــــر و شاعــــری نتوانسته است در دل و جان ، روح و روان، ذهن و زبان و فکر و بیان انسان ها راه پیدا کند و تأثیر بگذارد. شعر و کلام منظـــوم و منثــــور همواره جایگاه و پایگاه مهمی در میان مردم داشته است . شعر و ادبیات، تهییـــج کننده ی مردم برای ایستـــادگی در برابر ظلــــم، همنشین غــم ها و شـــادی ها و بیانگر آلام و رنج های مــــردم و مایه ی سرافـــرازی آنان در این دنیـــای پهنــــاور است .