داستان متمم در زبان فارسی

دکتر ‌ترحم امیری ‌امرایی

 در بین مباحث مختلف دستور زبان، عواملی موجب می‌شود که برخی بخش‌های آن پرمساله‌‌تر از دیگر بخش‌ها به ‌نظر برسد و همین درکنار نکات دیگر موجب دشواری آموزش به زبان‌آموزان می‌شود. یکی از این مباحث پردامنه و پرحاشیه، متمم است که به‌رغم انتشار مقالات و پژوهش‌های چندی هنوز همه‌ی جوانب آن به‌روشنی بیان نشده و گاه موجب بروز اشتباهاتی در آموزش آن می‌شود. یکی از این اشتباهات «متمم قید» و «متمم قیدی» است. همین نزدیکی لفظ موجب شده است که برخی این دو را یکی بدانند. این‌گونه نکات ریز که ظاهرن چندان اهمیتی هم ندارند اما در حقیقت شالوده‌ی کار را آشفته می‌سازند، کم نیستند. به این خاطر سعی شده است در این مقاله یک بار دیگر و از زاویه‌ای متفاوت، متمم را بنگریم و نکات ریزی را که کم‌تر به آن‌ها توجه می‌شود، اما در آموزش دستور زبان نقشی اساسی دارند، بیان کنیم.

دستورنویسان جدید که کتاب‌های درسی بر پایه‌ی نظریات آن‌ها نوشته شده است، متمم را ۵ نوعِ متمم اسم، متمم فعل، متمم قید،‌ متمم صفت و متمم شبه‌جمله می‌دانند. ازآن‌جاکه در کتب دبیرستان اساس و محور متمم سه نوع متمم فعل، اسم و قید است، در این مقاله به بررسی این سه نوع از انواع متمم پرداخته شده و سعی شده تا آن‌جا که ممکن است با مثال‌های متنوع و زبانی روان به توضیح و تفسیر آن پرداخته شود و نکات ریزی که از چشم دیگر پژوهشگران پنهان مانده است، بیان گردد.

 

متمم فعل، اسم و قید

از نظر لغوی، متمم به معنای تمام‌کننده و تکمیل‌کننده‌ی چیزی است. دهخدا متمم را به معنای «تمام‌کننده و به‌انجام‌رساننده و کامل‌کننده» می‌داند (دهخدا، ج ١٣: ٢٠٢٢۴). متمم در علوم مختلف و از منظرهای متفاوت معانی متنوعی دارد، اما آن‌چه در این‌جا مورد نظر است، متمم در اصطلاح دستور زبان فارسی است. با بررسی کتب دستور زبانی که تا امروز برای زبان فارسی نگاشته شده است، می‌توان پی برد که اغلب دستورنویسان متمم را آن‌گونه که باید جدی نگرفته و به‌راحتی از کنار آن گذشته‌اند. حال‌آن‌که این بخش از دستور زبان جزییاتی دارد که تنها با دقت در آن‌ها و نکته‌سنجی می‌توان به این دقایق پی برد.

ازآن‌جاکه فعل قلب و هسته‌ی مرکزی جمله است، تعیین نوع جمله، تعداد اجزای جمله و بسیاری ویژگی‌های دیگر جملات به فعل بستگی دارد. یعنی فعل است که مشخص می‌کند جمله اسنادی است یا غیراسنادی، دو‌جزیی، سه‌جزیی و یا چهار‌جزیی و از کدام نوع است.

برخی از فعل‌ها گذرا و برخی ناگذرا هستند، یعنی برخی برای تکمیل معنای جمله علاوه بر نهاد به جزء دیگری نیاز ندارند و برخی دیگر نیز با نهاد هم معنای آن‌ها کامل نمی‌شود و برای تکمیل جمله به جزیی غیر از نهاد نیاز دارند. اگر این جزء مفعول باشد، فعل گذرا به مفعول است و اگر متمم باشد، گذرا به متمم است و اگر آن جزء مسند باشد، فعل گذرا به مسند است. در این‌جا تنها به متمم می‌پردازیم و از بررسی انواع دیگر صرف‌نظر می‌کنیم.

با توجه به مطالب گفته‌شده،‌ ارزش متمم در جمله‌هایی که فعل آن‌ها گذرا به متمم است، به ‌اندازه‌ی مفعول در جملاتی است که فعل آن‌ها گذرا به مفعول است؛ یعنی همان‌گونه که حذف مفعول در آن جملات موجب ابهام و نقض در جمله می‌شود، حذف متمم نیز در جملاتی که فعل آن‌ها گذرا به متمم است، ابهام و نامفهومی ‌به ‌همراه دارد. این نوع متمم را «متمم اجباری» می‌خوانند. مشکلات متمم در متمم اجباری نیست؛ زیرا متمم اجباری بخشی از کلام است که نبود آن را به‌روشنی می‌توان درک کرد. علاوه بر این، در متمم اجباری نکات ریز و قابل‌توجه چندانی وجود ندارد و تمام حواشی متمم ناشی از حضور متمم اختیاری است؛ یعنی، متمم اختیاری است که موجب دامنه‌دارشدن بحث متمم می‌شود: «اشکال وقتی پیش می‌آید که همین ساخت (حرف اضافه + گروه اسمی) علاوه بر این کاربرد یعنی متممی، کاربرد دیگری هم دارد که مورد نیاز هیچ فعلی نیست؛ یعنی وجودش اختیاری است و جنبه‌ی توضیحی دارد و اگر از جمله حذف شود، هیچ نقصی در جمله پیش نمی‌آید. فقط توضیح حذف می‌شود» (وحیدیان کامیار، ١٣۷۷: ٢۴). برای جلوگیری از این اشکال و تشخیص انواع متمم و جداکردن هر گروه لازم است در این‌ خصوص به بررسی‌هایی بپردازیم و انواع متمم را نشان دهیم و خصوصیات هر کدام را بیان کنیم. ابتدا خود متمم:

دستورنویسان، متمم را اسمی ‌می‌دانند که بعد از حروف اضافه واقع می‌شود. بنابراین، در دستور زبان متمم سازه‌ای است متشکل از یک حرف اضافه و یک گروه اسمی ‌(حرف اضافه + اسم (گروه اسمی)). همانند جملات زیر:

کلام خاقانی آکنده از ابهام است. Å حرف اضافه = از // متمم = ابهام

او کسانی را که به ایران گزند رسانده بودند، دوست نمی‌داشت. ‌Å حرف اضافه = به // متمم = ایران

متمم‌ها هم در جمله‌های اسنادی می‌آیند و هم در جمله‌های غیراسنادی. یعنی، صرف‌نظر از نوع فعل جمله، گاهی متمم به‌عنوان جزیی از اجزای جملات ایفای نقش می‌کند و موجب تکمیل معنای جمله می‌شود و گاهی نیز تنها توضیحی به جمله می‌افزاید؛ درحالی‌که جمله ضرورتن به آن نیاز ندارد.

 

انواع متمم

«متمم را بسته به این‌که وابسته به کدام جزء کلام است، به انواعی تقسیم می‌کنند. گاهی متمم برای اسم می‌آید، گاه برای قید، و زمانی هم برای صفت، فعل و در نهایت برای شبه‌جمله. بر این اساس متمم ۵ نوع است.» (وحیدیان کامیار، ١٣٨٦: ٩٨)

پرداختن به همه‌ی انواع متمم و بررسی جوانب آن‌ها، از حوصله‌ی یک مقاله بیرون است؛ بنابراین، در این مقاله تنها به سه نوع متمم، که در کتاب‌های درسی دبیرستان در مورد آن‌ها صحبت شده است، یعنی «متمم اسم»، «متمم فعل» و «متمم قید» می‌پردازیم و مابقی بحث را به مجالی دیگر واگذار می‌کنیم.

 

متمم فعل: برخی از جمله‌ها به‌رغم داشتن همه‌ی اجزای اصلی، یعنی فعل، نهاد و مفعول و...، معنای کاملی ندارند. این‌گونه جمله‌ها برای تکمیل معنای خود به جزء دیگری نیاز دارند تا معنایشان کامل شود. به زبان دیگر، در این جمله‌ها با وجود همه‌ی اجزای اصلی کلام، هنوز در ذهن شنوده یا خواننده علامت سؤالی باقی می‌ماند. نقش متمم فعل این است که این علامت سؤال را پاک کند و معنای جمله را به‌گونه‌ای کامل کند که هیچ ابهامی‌ در آن وجود نداشته باشد. مثلن در جمله‌ی «کیارش شیر را افزود» در ذهن خواننده یا شنونده این سؤال ایجاد می‌شود که شیر را به چه افزود؟ بنابراین، جمله‌ی مذکور و جملاتی همانند آن به جزیی نیاز دارند تا ابهام را از جمله بزداید و به تبع آن سؤال ایجاد‌شده نیز از ذهن خواننده یا شنونده پاک شود. این جزء متمم است و ازآن‌جاکه به‌طور مستقیم با فعل در ارتباط است و معنای فعل را کامل می‌کند، به آن متمم فعل می‌گویند.

فعل‌هایی که به متمم نیاز دارند، با حروف اضافه خاص خود همراهند. در بین همه‌ی حروف اضافه سه حرف «به»، «با»، «از» بیش‌ترین کاربرد را در ساختن متمم فعل دارند. از جمله فعل‌هایی که با این حروف اضافه می‌آیند، می‌توان گروه‌های زیر را برشمرد:

«فعل‌هایی که از مصادر زیر ساخته می‌شوند، به متمم نیاز دارند و با حرف اضافه‌ی «به» می‌آیند:

اندیشیدن، پرداختن، آویختن، بالیدن، برازیدن، آموختن، افزودن، آلودن، پیوستن، چسبیدن، گرویدن، نازیدن، نگریستن، بخشیدن، سپردن، فروختن، گفتن، دادن.

فعل‌هایی که از مصادر زیر ساخته می‌شوند به متمم نیاز دارند و با حرف اضافه‌ی «از» می‌آیند:

پرسیدن، آموختن، ‌ترسیدن، رنجیدن، خریدن، دزدیدن، ربودن، رهاندن، شنیدن، کاستن، گرفتن.

فعل‌هایی که از مصادر زیر ساخته می‌شوند به متمم نیاز دارند و با حرف اضافه‌ی «با» می‌آیند:

جنگیدن، اندودن، آمیختن، سنجیدن، ساختن.» (وحیدیان کامیار، ١٣٨٦: ١٨)

نکته: وقتی می‌گوییم این افعال با این حروف اضافه می‌آیند، یعنی این افعال تنها با همین حروف اضافه می‌آیند. به زبان دیگر این حروف، حروف اضافه‌ی اختصاصی افعال مذکورند. به زبان دیگر می‌توان گفت: «نازیدن به»، «‌ترسیدن از»، «جنگیدن با» اما نمی‌توان گفت: «نازیدن از» یا «‌ترسیدن با». بنابر آن‌چه گفته شد، این گروه از افعال به ‌دلیل داشتن حرف اضافه‌ی اختصاصی، به متمم نیز نیاز دارند تا معنای جمله را کامل کنند.

در مورد متمم فعل لازم است بدانیم:

● به متمم فعل، متمم اجباری نیز می‌گویند؛ زیرا برای تکمیل معنای جمله ضروری است.

● حذف متمم فعل (متمم اجباری) به معنای جمله آسیب می‌زند؛ بنابراین، نمی‌توان آن را حذف کرد.

● فعل‌هایی که متمم می‌گیرند، اگر گذرا به مفعول باشند جمله‌های چهارجزیی با متمم تشکیل می‌دهند و اگر ناگذرا به مفعول باشند، جمله‌های سه‌جزیی با متمم می‌سازند.

● متمم فعل در شمارش تعداد اجزای جمله به ‌حساب می‌آید.

 

متمم فعل در جمله

پیش از این نیز اشاره شد که متمم فعل هم با افعال گذرا به مفعول می‌آید و هم با افعال ناگذرا به مفعول. بنابراین، بسته به نوع فعل، متمم فعل در انواع مختلف جمله‌ها به کار می‌رود. در جمله‌های سه‌جزیی، چهارجزیی، اسنادی و... متمم فعل کاربرد دارد.

 

 جملههای سهجزیی 

جمله‌های سه‌جزیی با متمم تشکیل شده‌اند از: نهاد + متمم + فعل. در این نوع جمله‌ها، فعل علاوه بر نهاد به متمم نیز نیاز دارد تا ابهام جمله را از میان بردارد. مانند جملات زیر:

فرزندان ایران به آینده‌ای روشن می‌اندیشند.

اندیشیدن با حرف اضافه‌ی ویژه‌ی خود یعنی «به» همراه است. بر این اساس، جمله‌ی سه‌جزیی با متمم است و متمم از نوع متمم فعل و اجباری است.

دلاوران سپاه ایران از دشمن نمی‌‌ترسیدند. ‌ترسیدن نیز همانند نمونه‌ی پیشین با حرف اضافه‌ی ویژه‌ی خود، یعنی «از»، همراه است تا جمله‌ی سه‌جزیی با متمم بسازد.

 

جملههای چهار جزیی

الف) جملههای چهار‌جزیی با مفعول و متمم: فعل این جمله‌ها به ‌عنوان اصلی‌‌ترین سازه‌ی نحو جمله، گذرا به مفعول است اما تنها مفعول کمال‌بخش جمله نیست، بلکه به بخش دیگری که متمم است نیاز دارد تا مفهوم جمله بدون ابهام و به‌روشنی منتقل شود. بر این اساس، یک جمله‌ی چهارجزیی با مفعول و متمم دارای این اجزاست: نهاد + مفعول+ متمم + فعل = جمله‌ی چهارجزیی با مفعول و متمم. جملات زیر بر اساس این الگو ساخته شده‌اند و جمله‌ی چهارجزیی با مفعول و متمماند:

ناصرخسرو خود را به مکه رساند.

ناصرخسرو= نهاد // خود = مفعول // مکه = متمم // رساند = فعل

متملقان شخصیت خود را به بهای اندک می‌فروشند.

متملقان = نهاد // شخصیت خود = مفعول // بهای اندک = متمم // می‌فروشند = فعل

ب) جملههای چهارجزیی با متمم و مسند: در این نوع جملات نیز فعل اساسی‌‌ترین نقش را بازی می‌کند؛ یعنی، فعل جمله است که معین می‌کند جمله چهارجزیی با متمم و مسند است. «فعل این جمله‌ها با فعلِ گفتن (به معنای اطلاق‌کردن) ساخته می‌شود» (وحیدیان کامیار، ١٣٨٦: ٢٢). الگوی این جملات این‌گونه است:

نهاد + متمم + مسند + فعل = جمله‌ی چهارجزیی با متمم و مسند

جمله‌ی زیر بر این اساس الگو ساخته شده و بنابراین چهارجزیی با متمم و مسند است.

دوستانش به او دکتر می‌گفتند.

دوستانش = نهاد // او = متمم // دکتر = مسند // می‌گفتند = فعل

 

متمم اسم

«متمم اسم، اسمی ‌است که به متمم نیاز دارد و در همه‌ی نقش‌ها و کاربردهایش متمم می‌گیرد. وجود متمم اسم الزامی ‌است. این متمم مستقل نیست، در شمارش اجزای جمله به‌ حساب نمی‌آید و با اسم همراه خود تشکیل گروه اسمی‌ می‌دهد» (وحیدیان کامیار ١٣٨٦: ٩٨).

همان‌طور که برخی فعل‌ها گذرا به متمم‌اند، یعنی برای کامل‌شدن معنای جمله به متمم نیاز دارند، برخی اسم‌ها نیز به متمم نیاز دارند. متمم اسم اغلب در مورد اسم پیش از خود توضیحی می‌دهد. البته گاهی جای این اسم به بعد از متمم منتقل می‌شود که بسیار نادر است. به همین دلیل به‌تر آن است که بگوییم متمم اسم در مورد اسم قبل از خود توضیح می‌دهد و موجب کامل‌شدن معنای آن می‌شود.

نکته‌ی مهم: ازآن‌جاکه متمم و اسم هر دو باهم تشکیل یک گروه اسمی‌ می‌دهند، لذا متممِ‌ اسم به‌ همراه اسم خود، یعنی هسته‌ی گروه اسمی، در جمله نقش واحدی می‌گیرند. این نقش می‌تواند متفاوت باشد؛ مثلن متممِ اسم، مفعول است\ او کار با دانش‌جویان را دوست داشت. در این جمله «دانش‌جویان» متمم است برای «کار» و این دو یک گروه اسمی ‌تشکیل داده‌اند و در جمله نقش مفعولی دارند.

متممِ اسم، نهاد است \ مبارزه با دشمن وظیفه‌ی میهنی است. در این جمله نیز «دشمن» متممِ اسم پیش از خود یعنی «مبارزه» است که این دو باهم نقش نهادی دارند؛ زیرا یک گروه اسمی‌ هستند و در جایگاه نهاد جمله واقع شده‌اند.

متممِ‌ اسم، مسند است\ کلام بیهقی خالی از تملق و چاپلوسی است.

متممِ اسم، متمم است \ دانش‌جویان با گروهی از استادان دوست هستند.

متممِ اسم، مضاف‌الیه است\ «فضیلت نبرد با دشمن نفس کم از جهاد نیست.»

در جمله‌های بالا می‌بینیم که متمم‌ها جایگاه مستقلی ندارند و به‌تنهایی به کار نمی‌روند، بلکه وابسته به اسم خود هستند. به‌همین‌خاطر، هر  نقشی که اسمِ آن‌ها بگیرد آن‌ها نیز به پی‌روی از آن، همان نقش را می‌پذیرند.

نکته: همانند آن‌چه در مورد متمم فعل گفته شد، برخی اسم‌ها هستند که ضرورتن به متمم نیاز دارند و معمولن با حروف اضافه‌ی خاصی استفاده می‌شوند. از آن‌ جمله می‌توان اسامی ‌زیر را برشمرد:

معامله = معامله با ... // صلح = صلح با // گفت‌وگو= گفت‌وگو با // مناظره = مناظره با // جنگ = جنگ با // مدارا = مدارا با // مسابقه = مسابقه با // روبوسی = روبوسی با // بازدید= بازدید از // تنفر = تنفر از // مقداری = مقداری از// حکومت = حکومت بر// احاطه = احاطه بر // تسلط = تسلط بر // تکیه = تکیه بر // اقدام = اقدام به // دعوت = دعوت به// بستگی = بستگی به // اصابت = اصابت به // مهارت = مهارت در // سهم = سهم در // و ... .

 

متمم قید

متمم قید، اسم یا گروه اسمی ‌است که با همراهی یک حرف اضافه، نقش قید را در جمله ایفا می‌کند، «همه‌ی قیدهای تفضیلی به متمم نیاز دارند و با آن تشکیل گروه قیدی می‌دهند؛ مثل: او زود‌تر از سایر دونده‌ها به خط پایان رسید. وجود متمم برای قید تفضیلی اجباری است و حذف آن تنها با خود قید ممکن است» (وحیدیان کامیار، ١٣٨٦: ٩٩) در جمله‌ی بالا «زود‌تر» قید است و «سایر دونده‌ها» متممی ‌است که برای قید آمده است.

توضیح: ‌قید تفضیلی و صفت تفضیلی با‌آن‌که شباهت‌هایی دارند، اما دو مقوله‌ی جدا از هم هستند که تشخیص آن‌ها نیاز به کمی ‌دقت دارد. برای جلوگیری از اشتباه، فقط به این توضیح مختصر قناعت می‌کنیم که همیشه پیش از صفت تفضیلی کسره وجود دارد. به زبان دیگر، همیشه اسمی ‌به صفت تفضیلی اضافه می‌شود؛ مثلن: «کتابِ زیبا‌تر» اما در قید تفضیلی چنین نیست و کلمه‌ای به آن اضافه نمی‌شود و درواقع پیش از آن کسره وجود ندارد. مانند: «کیارش تندراندن او را تاکنون ندیده است». علاوه بر آن‌چه گفته شد صفت تفضیلی اگر کسره نداشته باشد، نقش مسندی می‌گیرد، درحالی‌که قید تفضیلی تنها قید است و هیچ نقش دیگری نمی‌پذیرد.

در این‌جا لازم است به نکته‌ی بسیار مهمی ‌اشاره شود که گاه اشتباه و سردرگمی ‌ایجاد می‌کند و آن تفاوت «متمم قیدی» و «متمم قید» است. نزدیکی نام این دو در بسیاری موارد موجب اشتباه همکاران می‌شود. اما حقیقت آن است که این دو کاملن با هم متفاوت‌اند و هر کدام خصایص خود را دارد. در این‌جا به برخی از این تفاوت‌ها می‌پردازیم.

 

تفاوت متمم قیدی و متمم قید

● متمم قید همیشه با قید تفضیلی یا بر‌تر می‌آید و حضورش با قید الزامی ‌است ولی متمم قیدی تنها به‌عنوان توضیح می‌آید و وجودش الزامی ‌نیست و قابل‌حذف است؛ مثلن: «او تند‌تر از من می‌نویسد». در این جمله «من» متمم است که برای قید قبل از خود آمده است؛ یعنی متمم قید است اما در جمله‌ی علی با اتوبوس آمد، «اتوبوس» متممی ‌است که کار قید را انجام می‌دهد و توضیحی به جمله می‌افزاید.

● متمم قیدی قابل‌حذف است و جمله ضرورتن به آن نیاز ندارد، اما متمم قید در جمله به‌تنهایی قابل‌حذف نیست و حذف آن موجب ابهام در جمله می‌شود و تنها درصورتی می‌توان آن را حذف کرد که آن را با قیدش حذف کنیم. پس، می‌توان گفت متمم قید متمم اجباری است؛ درحالی‌که متمم قیدی متمم اختیاری است.

● متمم قیدی می‌تواند متعدد باشد. به زبان دیگر، می‌توان متمم قیدی را به تعدد و پشت‌سرهم آورد؛ مثلن: او با اتوبوس از تهران به اهواز آمد، اما متمم قید یکی بیش نیست و در هر بار تنها می‌توان یک متمم قید آورد.

● متمم قیدی توضیحی به فعل جمله می‌افزاید و از آن رفع‌ ابهام می‌کند؛ درحالی‌که متمم قید، به قید تفضیلی قبل از خود توضیحی می‌افزاید و از آن رفع ‌ابهام می‌کند.

در مورد تشخیص متمم در جمله لازم است به نکات زیر توجه کنیم:

○ برای تشخیص‌دادن متمم در جمله، لازم است فعل‌های ساده و مرکب را تشخیص دهیم؛ درغیراین‌صورت، ممکن است در تشخیص متمم دچار اشتباه شویم.

○ در تشخیص متمم، تشخیص اختیاری یا اجباری‌بودن آن ضرورت دارد.

○ فعل‌هایی که متمم می‌گیرند، حروف اضافه‌ی مخصوص‌به‌خود دارند.

○ فعل‌های اسنادی یعنی «است»، «شد»، «بود»، «گشت» متمم اجباری نمی‌گیرند و تنها زمانی که مسند نداشته باشند، حضور متمم اجباری است. در این‌ صورت نیز در نقش جمله به آن مسند می‌گویند نه متمم.

○ در بحث متمم باید بین متمم قید و متمم قیدی تفاوت قایل شد و این دو را کاملن از هم جدا کرده و دو مقوله‌ی کاملن مجزا به ‌شمار آورد.

 

کتاب‌نامه :

١. احمدی گیوی، حسن و انوری، حسن؛ دستور زبان فارسی (١)، تهران، انتشارات فاطمی، ١٣۷٠.

٢. دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت‌نامه، تهران،‌ مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، ١٣۷۷.

٣. عمرانی، غلامرضا؛ «ناگفته‌هایی درباره‌ی متمم»، مجله‌ی آموزش زبان و ادب فارسی، شماره‌ی ۵٢، ١٣۷٨.

۴. وحیدیان کامیار، تقی؛ «متمم چیست؟» مجله‌ی رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شماره‌ی ۴٩، ١٣۷۷.

۵. وحیدیان کامیار، تقی؛ دستور زبان فارسی (١)، تهران، انتشارات سمت، ١٣٨٦

 برگرفته از: سبوی تشنه