اگر خاك بي باك نبود چه مي شد
درويشي در پيش بايزيد بسطامي شد . از اين درد زاده اي ، شوريده رنگي ، سروپاي گم كرده اي به سان مسافران درآمد. از سر وجد خويش گفت : يا بايزيد ، چه بودي اگر اين خاكِ بي باك خود نبودي؟
بايزيد از دست خود رها شد ، بانگ بر درويش زد كه : اگر خاك نبودي اين سوز سينه ها نبودي ، ور خاك نبودي شادي و اندوه دين نبودي ، ور خاك نبودي آتش عشق نيفروختي ، ور خاك نبودي بوي مهر ازل كه شنيدي ؟ ور خاك نبودي آشناي لم يزل كه بودي ؟
اي درويش، لعنت ابليس از آثار كمال جلال خاك است، صور اصرافيل تعبيه ي اشتياق خاك است ... صفات ربّاني مشّاطه ي جمال خاك است ، محبّت الهي غذاي اَسرار خاك است ، صفات قِدَم زاد و توشه ي راه خاك است ، ذات پاك منزّه مشهود دل هاي خاك است .
زان پيش كه خواستي ، مَنَت خواسته ام عالم ز براي تو بياراسته ام
در شهر مرا هزار عاشق بيش است تو شاد بزي كه من تو را خواسته ام
ادبیّــــات ، انتشـــار زیبـایی و تکیه گاه مانایــی اندیشــه و فرهنگ است و بدون آن امکان انتشار و استقرار هیچ زیبایی و خوبی نیست . آنان که ادبیّات را ادراک نمی کنند ، روح حیـــات را نیافته اند و به قلمـــرو شکوهمــــند زیبایی گام نگذاشته اند . بی شک هیچ هنـــــری به اندازه ی شعــــر و شاعــــری نتوانسته است در دل و جان ، روح و روان، ذهن و زبان و فکر و بیان انسان ها راه پیدا کند و تأثیر بگذارد. شعر و کلام منظـــوم و منثــــور همواره جایگاه و پایگاه مهمی در میان مردم داشته است . شعر و ادبیات، تهییـــج کننده ی مردم برای ایستـــادگی در برابر ظلــــم، همنشین غــم ها و شـــادی ها و بیانگر آلام و رنج های مــــردم و مایه ی سرافـــرازی آنان در این دنیـــای پهنــــاور است .