کنــــایه و انواع آن
گاهي سخنان زيادي براي گفتن داريم ؛ اما نمي توانيم آنچه را كه در دل داريم ، كاملا آشكارا و بيپروا بگوييم يا نميتوانيم مثل ديگران عادي بيان كنيم ؛ بنابراين دنبال روشي هستيم كه يا در لفافه سخن بگوييم يا بياني زيبا داشته باشيم و روشي كه براي اين امر انتخاب ميكنيم كنايه است. کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است [1] یعنی به گونه ای سخن بگوییم که منظور ما معنی معنی باشد . در بسیاری از سخنان کنایی هم می توان معنی ظاهری را درست دانست ؛ ولی با نگاهی دقیق می توان فهمید که منظور گوینده یا نویسنده معنی باطنی یا به عبارتی مفهوم کلام است.
تفاوت کنایه با مجاز و استعاره تفاوت کنایه با مجاز در تعریف مجاز باید گفت مجاز استفاده کردن یک کلمه در غیر معنی ظاهری است . یعنی مانند کنایه منظور نویسنده یا گوینده معنی ظاهری کلام نیست بلکه منظور معنی معنی است. در کنایه می توان معنی ظاهری را هم در بسیاری از موارد درست دانست مانند « دست فلانی کج است » که معنی ظاهری هم درست می تواند باشد در حالی که منظور معنی باطنی و قراردادی اهل زبان یعنی دزد بودن است ولی در مجاز همواره معنی معنی مورد نظر است و برای دریافت این معنی قرینه ای در کلام وجود دارد که شنونده یا خواننده را به معنی مورد نظر گوینده یا نویسنده می رساند. مجاز هم همواره همراه با یک قرینه ( نشانه ) وعلاقه است؛ به عنوان مثال زمانی که در جمله ای مانند « ایران به جام جهانی رفت.» ابتدا با یک نشانه یعنی رفتن به جام جهانی می فهمیم که منظور از ایران کشور ایران نیست و وجود جام جهانی ما را به طور ویژه به تیم (فوتبال) راهنمایی می کند . همچنین می فهمیم که تیم فوتبال در ایران ساکن است و علاقه محلیه است یعنی ما محل را گفتیم در حالی که منظور ما کس یا کسانی است که در آن محل زندگی می کنند. یا در این مثال مباد روزی بی ملک تو جهان، که جهان / به روز روشن از آن پس ستاره بشمارد (انوری) کنایه بکار نرفته، زیرا معنای ظاهری "ستاره شمردن" کاربرد ندارد و شاعر به قرینه "روز روشن" میخواهد بگوید روز روشن بی تو چون شب میشود و شب شدن در حکم رواج فساد و اختلال در احوال است.[2] تفاوت کنایه با استعاره استعاره در واقع مجازی است که علاقه ی آن شباهت است یعنی همان تشبیهی است که یکی از طرفین آن حذف شده است و این حذف می تواند مشبه باشد یا مشبه به . بر این اساس به دو نوع استعاره ی آشکار یا مصرحه و استعاره مکنیه تقسیم می شود .پس هرجا که توانستیم شباهتی بیابیم باید کلمه یا عبارت مورد نظر را استعاره بدانیم نه کنایه . انواع کنایه : کنایه را می توان از دو جنبه مورد مطالعه قرارداد: 1 _ کنایه از نظر نوع به کارگیری کلمه یا عبارت ( مکنی عنه ) 2 _ کنایه از نظر وضوح و خفا 1 _ کنایه از نظر نوع به کارگیری کلمه یا عبارت ( مکنی عنه ) الف : کنایه ازاسم ( موصوف ) : زمانی است که وصف یک اسم به دلیل پرکاربرد بودن آن صفت برای آن اسم یا قراردادی برای آن اسم اراده می شود. به عنوان مثال : حبيب خداي جهان آفرين / نگه كرد بر روي مردان دين مصراع اول يعني« حبيب خداي جهان آفرين » كنايه از پيامبر است. یا در شعر: تبارک الله از آن آب سیر آتش فعل / که با رکاب تو خاک است با عنایت هو (انوری) منظور از "آب سیر آتش فعل" شراب است؛ که به جای خود آن آورده شده است. یا هرجا که فردوسی آزاده یا آزادگان را به کار می برد منظور ش ایرانیان است و منظور او از سواران دشت نبزه گذار تورانیان است. ب : کنایه از صفت : وقتی معنای ظاهری، صفتی است که ما باید از آن متوجه صفت دیگر، یعنی معنای باطنی شویم. که خود به دو نوع قریب و بعید تقسیم میشود: دهر سیه کاسهای است ما همه مهمان او / بینمکی تعبیه است در نمک خوان او (خاقانی) سیه کاسه، کنایه از پلیدی و بخیلی روزگار و بینمکی، بدون جاذبه بودن زندگی را میرساند. یا این مثال : چشم و گوش بسته : بی اطلاع پ : کنایه از فعل : فعلی را به چیزی یا کسی نسبت دهیم، اما معنای دیگری را از آن دریافت کنیم که اکثر کنایه های موجود در زبان فارسی از این نوع می باشد: به تاراج داد آن همه بوم و رست به یکبارگی، دست بد را بشست (فردوس) "دست شستن از کاری" کنایه از آغاز کردن به آن کار است. [3] آهن سرد کوفتن: کار بيهوده کردن تخم در شوره افشاندن: کار بيهوده کردن گندم نمای جو فروش: حيله گر و فريبکار. با حلوا حلوا گفتن دهن شيرين نمی شود: با سخن گفتن مشکل حل نمی شود و در عمل لازم است. تا تنور گرم است بايد نان پخت: کار را بايد به موقعش انجام داد. پايت را به اندازهً گليمت دراز کن: حًدخودت را بشناس. کمر بستن: آماده شدن. 2 _ کنایه از نظر وضوح و خفا: دانشمندان علم بیان به اعتبار اینکه واسطههای میان معنای اولیه و معنای مورد نظر آشکار باشد یا مخفی، کنایه را به چهار نوع تقسیم کردهاند. 1 : تلویح : واسطه میان معنی اول و دوم متعدد و فهم کنایه دشوار باشد. چماننده چرمه هنگام گرد / چراننده کرکس اندر نبرد (فردوسی) "چراندن کرکس" کنایه از بسیار کشتن دشمنان و به نوا رساندن لاشخورهاست و کنایه از شجاعت بسیار است. كه دريافت اين معني نياز به تمركز و اطلاع از بسياري از موضوعات است. 2 : رمز : واسطه معنای اول و معنای مورد نظر اندک، اما کنایه مخفی و دیریاب است. عاشق بکشی به تیر غمزه / چندان که به دست چپ شماری شمردن به دست چپ کنایه از کثرت عدد است؛ چون در قدیم، با انگشتان دست راست یکان و دهگان را میشمردند و صدگان و هزارگان را با دست چپ حساب میکردند. دريافت اين معني نيز نياز به آشنايي با برخي از رازهاي موجود است. 3 : ایما : واسطه میان معنای نخستین و معنای مورد نظر اندک و معنای کنایی هم آشکار است. دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم(حافظ ) "رخت بر بستن" کنایه آشکار و نزدیکی است از سفر کردن. چون به هنگام سفر حتما بايد رخ ت. ت سفر ببنديم . 4 : تعریض : کنایهای است در نکوهش، ریشخند و یا اندرز، و همان گوشهزدن به کنایه اسو به قول عامه به در گویند تا دیوار بشنود. چنانکه برای کسی که به خودپسندی لاف میزند این ابیات را بخوانند. [4] نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند / نه هر که آینه سازد سکندری داند منابع و مآخذ [1] . همایی، جلال الدین؛ معانی و بیان، تهران، نشر هما، چاپ سوم، 74، ص 210. [2] .شمسیا، سیروس؛ معانی و بیان، تهران، فردوس، 71، ص 99. [3] .کزازی، جلال الدین؛ زیبایی شناسی سخن پارسی(1) ، تهران، نشر مرکز، 68، ص 170 ـ 165 [4] . احمد نژاد، کامل؛ معانی و بیان، تهران، زوار، 82، ص 68. |